امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - «بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» چیزی حدود ۷۰۰ سال از زمانی که شیخ اجل «سعدی» علیه الرحمه، این بیت را سرود، میگذرد؛ شعری که بشر هر روز و هر لحظه بیشتر به صحت و درستی آن پی میبرد. این بیت، تنها چند کلمه موزون، پشت سر یکدیگر نیست. قاعدهای کلی و جامع، برای تمام دورههای زندگی انسان روی این سیاره و در جهان است؛ قاعدهای که میگوید: درد ها، مشکلات، سختی ها، شادی ها، آسایش و دیگر مسائل مربوط به همه آدم ها، در چهار گوشه جهان شبیه به هم هستند. انگار انسان در همه جای دنیا دردها و شادیهای مشترک فراوانی دارد.
ولی این روزها زخمها بیشترند؛ از گرسنگی تا سوءاستفاده از جان و مال آدم ها، از تغییرات اقلیمی تا نابودی کسب وکار آنها و از وعدههای دروغین تا حرفهای بی اساس و جنگ طلبانه سیاست مداران را در همه ابعاد زندگی بشر امروزی میشود مشاهده کرد. ولی اینکه مصائب چه شکلی باشند، هم مهم است. بعضی وقتها یادآوری کردن یک درد و وعده دادن برای تسکین آن، میتواند کشنده باشد. گاهی این وعدهها درمورد اتفاقی است که خواه ناخواه، میافتد و قبلا هم افتاده است؛ اتفاقاتی که جهانی است یا حل کردن آن فقط از عهده خداوند برمی آید. شاید هم هزارعلت، بزرگتر از قدرت سیاست مداران یک مملکت دارد.
در این مواقع، وعده دادن و سخنرانی کردن و حرف زدن، بیهوده است و سبب ایجاد امید واهی و بعد ناامیدی قاطبه مردم میشود؛ همچون داستان آن نگهبان بیچارهای که سالها نگهبانی داده بود و یک شب به وعده پادشاه برای تامین لباس گرم، دل بست و همان شب اتفاقا از سرما یخ زد و جانش را بر سر این وعده گذاشت، وگرنه آن موضوعاتی که در دست خود سیاست مداران است، نیاز به وعده ندارد، عمل میخواهد و حل شدنی است. به هرحال کارتونیستها از آن دسته هنرمندانی هستند که با شناخت این زخمها و دردها، میتوانند به زبانهای مختلفی حرف بزنند؛ زبانی که بازگوکننده درد و شادی جهانی است و طبق این قاعده، بدیهی است که آدم ها، در همه جای دنیا متوجه میشوند کارتونیست چه میگوید. این بار هم آنجل بولیگان، هنرمند کارتونیست مکزیکی، در نشریه «ال یونیورس» به سراغ یکی از همین دردها رفته و با نیشتر قلمش سعی کرده است زخم این وعدهها را واکاوی کند. زاویه دید هنرمند از کنار گوش سیاست مدار یا مسئولی است که درحال سخنرانی است. در پایین پای مسئول هم که از فراز سخن میراند، شخصی نشسته است که نماینده مردم است. تمام صحبتهای آن مقام بلندبالا، به شکل بالنهای گفتگو درحال فروریختن است و در مسیری منحنی شکل به بشقاب غذای آن شخص پایینی سرازیر میشود و آن بیچاره هم انگار چارهای جز مصرف آن حرفها ندارد. موضوع این اثر، چیز تازهای نیست. استفاده از بالونهای گفتگو برای کارتونیست ها، اولین راه برای نشان دادن حرف و سخن است.
خیلی از کارتونیستهای داخلی هم به همین منوال، از آن استفاده کرده اند. ولی آیا منظور بولیگان به عنوان کسی که میداند سوژه اش تکراری و دست خورده است، به همین اشاره به وعده ها، پایان میپذیرد؟ باید دانست که پشت هر موضوع دم دستی و تکراری نیز برای نشان دادن چیزی، مسئله مهم تری نهفته است.
منظور هنرمند علاوه بر اشاره بر آن چیزی که در سطور قبلتر ذکر کردم، اشاره بر این است که نقش رسانههای وابسته به دولتها را هم نباید دست کم گرفت؛ رسانههایی که خوراک خبری و رسانهای برای مردم جهان تولید میکنند و مردمی که بدون هیچ اعتراضی آن را میپذیرند. به صورت منطقی این طور میشود اوضاع کنونی جهان را بررسی کرد که در جهان امروز، برنده آن کسی است که رسانهها را دراختیار داشته باشد و بتواند هر خبری را که دوست دارد، تحویل جامعه بشری بدهد.